کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حمید رمی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : مسمط    

امشب به روی مـأذنـه نـقّـاره می‌زنم            چـشـمه شـدم بـرای تو فـوّاره می‌زنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره می‌زنم            طـرحی بـرای ایـن دل آواره می‌زنـم


از سـمـت نــور، رایـحــۀ یــار آمــده

غوغای عاشقی‌ست به میدان رزم عشق            به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق
گشتم نگرد نیست نظامی به نظم عشق            برخیز و بی‌درنگ بیا سمت بزم عشق
دل دل نکـن که حـضرت دلـدار آمده

مستی زِ حد فـراتر و باقی ست باده‌ها            پُر از صدای شُرب شراب است جاده‌ها
گـیـرند دست رهـگـذران را فـتـاده‌ها            ای تکسوار جاده! نظر بر پـیاده‌ها
آن کس که خورده بر در و دیوار آمده

شـاهـیـم اگـر، گـدای درِ آل حـیـدریـم            دلـدادگـان خـواهـر و مـست بـرادریم
تـنهـا دلیـل اینکه سرافراز محـشریم:            سربازهای خانۀ مـوسی بن جعـفـریم
ســربـازهـا به دار که ســردار آمــده

وقـتـی نـگـاه ماه به گـهـواره‌ات فـتاد            از شرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد
مجنون شدند عاقل و دیوانه، ابر و باد            حرف جنون زدیم، زلیـخا اشاره داد :
یـوسـف ترین قـمـر سـر بـازار آمـده

خورشید از نقـاب افق جـلـوه گر شده            این فجر صادق است، کمال سحر شده
خاک عین کیمیاست که وقت نظر شده            پـژواک ذوالـفـقـار عـلی بـیـشتر شده
چـون جـلـوه‌ای زِ حـیـدر کـرّار آمـده

نـور رضا رسید، مـسـیحا درست شد            دارالـشـفـا زدنـد، مــداوا درسـت شـد
بست و رواق و صحن حرم تا درست شد            مکه، مدینه، عـرش معـلّا درست شد
یـا کــربـلا دوبــاره بـه تـکـرار آمـده

وقـتـی نـگـاه مـی‌کـنـم از راه دورتـر            چشمم به گنبد تو شود جفت و جورتر
از هـرکجا، ضریح شـما پُر عـبـورتر            باید صبور باشم، از این هم صبورتر
در این حـریـم، خـیـل گـرفـتـار آمـده

هر زائری برای زیـارت رسیده‌است            اول هزار مـرتـبـه منّت کـشـیـده‌است
هر نـادمی که گـاه گـنـاه آفـریـده‌است            سلطان طوس آبرویش را خریده‌است
در تـوبـه خـانـۀ تـو گــنـهـکـار آمـده

هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت            فـریـاد می‌زدنـد مـریضی شـفا گرفت
هرکس که درد داشت، زِ هرجا دوا گرفت            گـفـتـند: از کـنار ضریح رضا گرفت
دارو بـیــار، ایـن هـمـه بـیـمـار آمـده

فصل الخطابِ صحبتِ با یار کربلاست            تـنـهـا نـشـانـۀ دل بـیـدار کـربـلاسـت
مشهد که می‌روم دلم انگار کربلاست            زائر شدم زیـارتِ این بار کـربلاست
در بـزمـتـان (اسـیـر) عـلـمـدار آمـده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هرکس که بهر خویش گناه آفریده‌است            سلطان طوس آبرویش را خریده‌است

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : عفت نظری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

من همانم که شبی گم کرد راه چاره را            روشـنم کن تا نبـیـنم نفـس آتش پاره را

دل سیـاهی کار دسـتم داده اما دلخـوشم            لطف تو وقتی طلا کرده ست سنگ خاره را


در مدارت مشتری‌ها رفت و آمد می کنند            پـرتو لطفت گرفـته دست هر سـیّاره را

بی‌برات کربلا غرق است کشتی‌های من            اشک ها را دیده‌ای یا موج تخته پاره را

زیـر ایـوان طلایت سـالـها مـسـتـأجـرم            گرچه صاحبخانه میخواهی من آواره را

می‌زند هر چهارشنبه نبض من پرپر ولی            صبح رستاخیز من روزی ست که نقاره را

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

ای رأفـت تو رأفـت ذات خــدا رضــا            از پـای تا به سر عـلی مرتضی رضا
نامت از آن رضاست که در عرصۀ حساب            حق نیست بی‌رضای تو از کس رضا، رضا


هر کس که بیشتر کرمش می‌رسد به خلق            او بـیـشـتر بَـرَد به درت الـتـجـا رضا
عیسی صفای روح گرفته در این حرم            موسی ستاده بر در تو با عـصا رضا
از روضـۀ مـقـدس تو می‌وزد نـسـیـم            تـا بـاغ خُـلـد، بـا نـفـس انـبـیــا رضــا
جوشد ز بس اجابت از این آستان قدس            گـم می‌شود کنار ضریحت دعا، رضا
آغوش خود گـشوده برای خوش‌آمدش            از هر دری که سوی تو آید گدا، رضا
خود پیـشتر ز خـواندن اذن دخول من            بر من نگاه کـردی و گـفـتی بیا رضا
در کوی تو ز بس که رؤفی تو، زائرت            داند ثواب، اگر چه بیارد خـطا، رضا
من شرم می‌کـنم که بیایم در این حرم            تو می‌زنی مرا ز کرامت صدا، رضا
آید به گوش دل ز طـپـش‌های سیـنه‌ام            دائـم صـدای زمـزمـۀ یـا رضـا رضـا
در آسـتـان قـدس تـو انـگـار مـی‌کـنـم            گـردیـده قـسـمـتم سـفـر کـربـلا رضـا
نـشـناخـتـم، امـام زمـان زائـر تو بـود            کـردم سـلام و داد جـواب مـرا رضـا
با آنکه شـهـریـار هـمه عـالمی، کسی            مـثـل تو نـیـست بـا فـقـرا آشـنـا رضـا
یک بار اگر کند به خـراسان زیارتت            بر بـازدیـد زائـرت آیی سـه جـا رضا
اول به خُـلـد فـاطـمه گـوید جـواب او            هرکس صدا زند ز ره صدق «یارضا«
مـولای مـن به جـان جـواد الائـمّـه‌ات            دسـت مـرا بـگـیـر، بـرای خـدا رضـا
دست مرا گرفـتی و سوگـند می‌خورم            آقـاتـری از ایـنکـه نـمـایی رهـا رضا
زوّار چون به سوی حریمت سفر کنند            باید که جان دهـند به گـنـبـد نـما رضا
هرکس به عمر خود شده مأنوس با کسی            میثم گرفـتـه انس بـه مهـر شما، رضا

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : رسول عسگری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شـبـیـه شب زده‌هـایم که در حـرم آقـا            مسیـرشان به تو افـتاده ذوالـکـرم، آقا

شـبی که گـم شده بـودم در آیـنه‌کاری            نـمی‌رود بـخـدا هــرگـز از سـرم آقـا


بسـنده کرده ام ایـنجا به کـنج دیـوارت            اجــازه از تــو نـبـاشـد نـمـی‌پــرم آقـا

عجب بساط عجیبی به پا شده در صحن            چه وحـدتی شده بیـن عرب، عجـم آقا

در ازدحـام گــداهـا نـمـی‌رسـد حـتـی            صــدای شــادی نـقّـاره‌هـا بـه هـم آقـا

هـرآنکه آمده ایـنجا ز غـم شده فـارغ            که قطعه‌ای ز بهشت ست قـدم قدم آقا

گـره‌گـشـایـی تـو شـد زبـانـزد مــردم            گـره‌گـشای دو عـالم حرم حرم آقا

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مائـیم هـم جـوار تـو یا حـضرت رضا            پـروانـۀ مـزار تـو یـا حـضرت رضـا
چون ذرّه بر مدار تو یا حضرت رضا            هر لحظه بی‌قرار تو یا حضرت رضا


داریـم زیـر سـایـه‌ات آرامـش بـهـشت
بی‌معنی است در حرمت خواهش بهشت

آقــای مـن ســلام غـریـب غــریـب‌هـا            درمـانـده‌ایم و دل زده‌ایـم از طـبیب‌ها
زخــمـی مـشـت واشـدۀ نـا حـبـیـب‌هـا            لبـخـنـد تـوسـت پـاسـخ امن یجـیـب‌هـا
ای قــبــلـۀ هـمـیــشــۀ دسـتِ تــوسّـلـم
بـا تـکـیـه بر نـگـاه تو مـسـتِ تـوکّـلـم

در شهر با دعای تو باران گرفته‌است            مهر تو سایه بر سر ایران گرفته‌است
هر دل شکسته راه خراسان گرفته‌است            دل مُرده بود زائـرتان جان گرفته‌است
ایـنجـا گـدای سـاده پُـر آوازه می‌شـود
با هـر زیـارتی نفـسـش تـازه می‌شـود

اینجا شکسته بالی زائر سعـادت است            هر قطره اشک واسطۀ استجابت است
عاشق تر آنکه خواهش جانش شفاعت است            سرمـایـۀ قـیـامت ما این زیـارت است
با اینکه شهر از نفـس افـتاده در گـناه
در زیـر آسـمـان تـو داریـم سـر پـنـاه

یادش به خـیر حال خوش بی‌گـناهی‌ام            حــالا کـه روسـیـاه جـهـان تـبــاهـی‌ا‌م
از تـو جـدا نـکـرده مـرا روسـیـاهی‌ام            یـادت رفـیـق دورۀ بی‌تـکـیه گـاهـی‌ام
اذن ورود، اشک زلال است در حرم
رؤیای نا امـید، مـحال است در حـرم

با هر بهـانه سـمت حـرم می‌کـشانی‌ا‌م            از لـطـف هـم جـواری‌تان آسـمـانـی‌ام
مهرت چه نقـش‌ها زده بر زنـدگانی‌ام            طی گـشـته پـای آیـنـه‌هـایت جـوانی‌ام
این اشک های داغ که فریاد بی صداست
با گونه‌های پنـجـره فـولادت آشـناست

زائــر شــدم دوبــاره جــلال امــام را            از من گـرفـته اشـک مـجـال کـلام را
آقــا بــبـخـش ســادگـی ایـن ســلام را            می‌خواهم از تو وعـدۀ حُـسن خـتام را
عـمـریست از هوای هـیاهو بُـریـده‌ایم
از هر که غـیر ضامن آهـو بُـریـده‌ایم

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

عـمـریست از هوای هـیاهو بُـریـده‌ایم           از هر که غـیر ضامن آهـو بُـریـده‌ایم

مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : عفت نظری نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

پـریـشـانم پی درمـان دردم راه می‌افـتم            به یـاد لحـن فـرزنـد رسـول الله می‌افـتم

همان لحنی که شیرین بود و لذت داشت تکرارش            دلم قرص همان وعده است یاد ماه می‌افتم


هزاران سکـۀ دنیا نمی‌ارزد به دیدارش            گـدایش بودم از اول به پای شاه می‌افتم

که دستم را بگیرد، بر سرم دستی کشد شاید            موجه گردم، و در صحن طوسی آه می‌افتم

به من گفتند دیوانه پریدی یا که نه گفتم:            رضایم اوست روزی دست خاطرخواه می‌افتم

سپردم دست او آینده‌ام را چون که می‌دانم            به دست من اگر باشد درون چاه می‌افتم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـن کـیـسـتـم گـدای گـدایـان این درم            گر پا نهم به جای دگر خاک بر سرم

روزی اگر بناست از این در جدا شوم            از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم


مـحــتـاج دام و شـیـفــتـۀ دانــۀ تــوأم            هر چـند در حـریم تو کم از کـبـوترم

زوّار عـارفـنـد بـه حـقّ تـو یـا رضـا            ای وای من که از همه بی‌معرفت ترم

بر پـادشـاهی دو جـهـان نـاز می‌کـنم            از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم

مهر تو گشت شیرۀ جان و روان روح            از لحظه‌ای که شیر به من داد مادرم

فـیض زیـارت تو و آلـوده‌ای چو من            گر لـطف تو نبـود نـمی‌گـشت بـاورم

هرکس که دشمن است تو را دشمنش منم            حــتّــی اگـر بــود پــدرم یـا بــرادرم

از صـدق و پـاکی پـدر و مـادرم بود            گـر عــاشـق پـیـمـبـر و آل پـیـمـبـرم

یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ            خـیـزد رضا رضا ز نفـس‌های آخرم

پای مـرا بـبـند که پـابـنـد خـود کـنـی            دست مرا بگـیر که مسکـین این درم

من «میثمم» که با همه بیدست و پائیم            جـز دار عـشق تو نـبـود دار دیگـرم

: امتیاز

رباعی های دهۀ کرامت

شاعر : هاشم وفائی، اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

زیـبـا و فـریـبـا شده بـاغ ارمـت            عطر نـفس بهـشت دارد حرمت
ایـام کـرامـتت هـمه جـمع شـدند            در سـایۀ بـارشی ز ابـر کـرمت


********هاشم وفائی********

اوصاف تو بیش ازاین ستایش دارد            جبریل در این حرم نیـایش دارد
این یک دهه را گرچه کرامت نامند            ابـر کرمت هـمـیشه بارش دارد

********هاشم وفائی********

مشهد حـرم مطهـر سلطان است            قم مرقـد پاک بانوی باران است

گویند که حد فاصل این دو حرم            بین الحـرمین کشور ایران است

********اسماعیل شبرنگ********

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عالم دوباره غـرق شمیـمی معطرست            تابـیـده بر زمیـن قـمری که مـنوّرست
ماهی که در جزا ز شفیعان محشرست            معصومه آمده گل موسی بن جعفرست


جـشن ولادتـش شده دم از شعـف بزن
بی‌وقـفـه نـاز مـقـدم جـانـانـه دف بزن

از عشق او زمین و زمان در تلاطم است            روشن ز نور او قمر و شمس و انجم است
فضل جهان به پیش مقامات او گم است            پرواز عاشقان همه دم جانب قـم است
شکر خدا که این دلمان چون کبوترست
پا بـست این سلالـۀ زیـبـای کـوثـرست

آمـد ز یـمن مـقـدم او جان صفا گرفت            دنـیای عاشـقی هـمه عـطر ولا گرفت
باید میان جـشن سرورش عـطا گرفت            عـیدی ز مادر و پـدرش کـربلا گرفت
خوشبخت کسی که طالع او فوق العاده شد
عــیـدی او زیـارت ایـن خـانـواده شـد

دارد چـه جـلـوه‌ای جـنـم کـبریـایی‌اش            نــور خـدا رسـد ز جـمـال خـدایـی‌اش
بـاشـد عـیـان نـشـانـۀ خـیرالـورائی‌اش            فخـر البـشر میان جهـان شد فـدایی‌اش
باشد کـریـمه بر هـمگـان او کـرم کـند
بیـچاره را به یک نظرش محـترم کند

عشقش نشانه ای ز سرشت حلال ماست            نامش نگار و نقـش نگـین مدال ماست
دیوانگی ز جام و می‌اش شرح فال ماست            قسمت شود اگر حرمش اوج حال ماست
به به عجب صفا به خدا پشت این درست
آقـا بود هرآنکه بر این خانه نوکرست

همپای عرش حضرت حق پرچمش بود            ایـن ذرّه‌ای ز جـایـگـه اعـظـمـش بود
در مـدح او مـدیـح دو دنـیا کـمش بود            او مهـربـان چـنـان پـدر اکـرمـش بـود
عـزّت دهد قـسم به خـدا فـیـض نام او
شـکـر خـدا شـدم ز ازل مـن غـلام او

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

لطفِ بی‌حـدّ تو در بند کـشد انسان را            پَـر و بـالی بدهـد هر نَفَـست ایـمان را
بانـویی! محـتـرمه، عالـمه و با هـیـبت            سر به تعـظیم کـشاندی همۀ نِسوان را


دخترِ حضرتِ موسی، هنرت موسایی            سـر و سامان بـدهی آدمِ بی‌سـامـان را
ابرِ رحمت شده‌ای بر همگان می‌باری            بارش‌ات کرده پریـشان، اثرِ باران را
شهـرِ قُـــم را حـرم الله نـمـودی بـانـو            تا تـجّـسّم بکـنی یکِ حـرمِ پـنـهـان را

«عصمت اللهِ جهانی به نظر دریایی»
«شک‌ ندارم گهرِ ناب، خودِ زهرایی«

خواهرِ حضرت سلطان، نظرت بخشیدن            ای کریـمه کرمی کن کـرمت بخشیدن
مثـلِ یک سائـل افـتاده ز پـا، دلگـیـرم            گفته‌اند هست فـقط در گذرت بخشیدن
«خیر» معنا بشود در حرمت بی‌بی جان            کـامِ ما را بـکـند مثلِ شکـر بخـشـیدن
بخششی کن که شوم جَلدِ شما بی‌وقـفه            می‌رهـاند دلِ من را ز خطر بخـشیدن
در پـنـاهِ تـو به هـر جا برسـم می‌دانی            سـایـه انـداز بود سـایـۀ سر بـخـشـیدن

«ای سلامِ همۀ شهر به تو معصومه»
«ناز دارد همۀ دهر به تو معصومه»

ای کـریـمـه کـرمت پـهـنـۀ دریـا باشد            شأنِ والای تو چون مـریمِ عـذرا باشد
تو امـان نـامه دهی با نگهـت بر سائل            مَثَـلِ کـار تو چون شاخـۀ طـوبـا باشد
حرمی ساخته‌ای در دلِ ما بی‌بی جان            حـرمت ملـجـأ هر عـاشـقِ تـنهـا باشد
مـادرانـه به هـمـه لطـفِ مـداوم داری            خـوی تـو آیـنـۀ حـضرت زهـرا بـاشد
زینبِ دوّمی و خـواهـر سلطان هستی            وجَـنـاتـت مَـثَــلِ زیـنـبِ کـبــرا بـاشـد

نـامِ زیـبای تو را مـستـمـراً می‌خـوانم

شـهـر قُــم را حــرمِ آل عـبـا مـی‌دانـم

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : میلاد یعقوبی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

الـســلام عـلـیـک یــا بـانــو            بـپـذیـر این سـلام مـا بـانــو

دیـدن گـنـبـد پُـر از مـهـرت            می‌دهـد بـر دلـم صـفـا بانـو


هر زمان که بهشت میلم بود            بـروم جـز حـرم کجـا بانو؟

آب خضر و حیات جاویدان            در کـویـر قـمـی شـمـا بانـو

نه فـقـط جان من به قربانت            هـمـۀ بـچـه هـای مـا بــانــو

پـای تو آنقـدر بریـزم اشک            تا ز دسـتم شـوی رضا بانو

به جـواد الائـمّــه و پــدرت            قـسـمـت می‌دهـم تو را بانو

کار من را درست کـن جان            خودت و حضرت رضا بانو

در حریمت چـقدر می‌چسبد            روضـۀ شـاه کــربــلا بـانـو

عـمّه جان شما چه می‌بـیـنـد            شـور محـشر شده به پا بانو

آه از این روضه خوان چه میخواند            رفـته سـرها به نیـزه‌ها بانو

به حـریـمت رسیده‌ام مـددی            از هـمه دل بـریـده‌ام مـددی

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : سجاد خودسیانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بانـو هـمیشه خـیـر شـما می‌رسد به ما            از تو چـقـدر بوی رضا می‌رسد به ما

شاعـر شـدم که دعـبـل دربـارتان شوم            هرچه نمی‌رسد، که عبا می‌رسد به ما


این شـور هـیـئـتی جـوانـان شهـرمـان            از آب شـور شهـر شـما می‌رسد به ما

وقتی مزار حضرت زهرا مزار توست            بوی بهـشت هم زِ دو جا می‌رسد به ما

از لـطـف بـیـکـرانـۀ تو جـمـکـرانی‌ام            از هرسه شنبه حس دعا می‌رسد به ما

بانو جـواب پرسـش من را خودت بده            آیـا بـرات کـرب وبـلا مـی‌رسد به مـا

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : احمد شاکری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا که در صحن و سرای تو قدم برداشتم            باز عـاشق تر شدم کاغـذ قـلـم برداشتم

آمـدم عـاشـق شـدم مثل کـبوترهای تو            چون کنار دانه اینجا عشق هم برداشتم


در حریمت هستم و انگـار پیش مادرم            من فقط بوده همین از این حرم برداشتم

نـذر کردم توشه‌ام باشد دم یـوم الورود            تـربـتی که بارها از این عـلـم برداشتم

باید اینجا عشق را آموخت ورنه پیش از این            من کلاه عـاشقی را از سـرم برداشـتم

چـشم های خـسته‌ام انگـار شیـداتر شده            هرچه اینجا بیشتر از این کرم برداشتم

هرچه بر میدارم از این سفره میبینم هنوز            حیف عـمرم رفته و انگار کم برداشتم

سایۀ بالاسـرم دست از گدایت بر ندار            دست از دنـیا به اسـم تو قـسم برداشتم

غـربتت را دیدم و یـاد غـریبیِ حـسین            بین این میخانه یک پیمانه غم برداشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

نذر کرده ام توشه‌ام باشد دم یوم الورود            تـربـتی که بارها از این عـلـم برداشتم

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

الـســلام ای دل و دلـدار ابـاعـبـدالله            شـشـمـیـن سـیـد و سـالار ابـاعـبدالله

هـمه با دیـدن تو یاد حـسین افـتـادند            ای حـسـیـنـیــۀ سـیـّـار ابــاعــبــدالله


ما حـسـیـنی شدگـانِ نَفـسِ گرم توأیم            به تـو هـسـتـیـم بـدهـکـار اباعـبـدالله

کار تو داده نتـیجه چه قیامت کردند            اربـعـیـن لـشـکـر زوّار ابـاعـبــدالله

در و دیوار مدیـنه ز غـم بی کسی ات            مـی‌زنـد تـا بـه ابــد زار ابـاعــبـدالله

مادری بودی و کوبید درِ بیتِ تو را            آتـش آن در و دیــوار ابــاعـــبــدالله

یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا            یک نفـر با تو نـشد یـار اباعـبدالله؟!

تا که بستند دو دستان تو را شد زنده            غــربـت حـیـدر کــرّار ابـاعــبــدالله

تو علی گشته‌ای و ابن ربیع هم قـنفذ            وای از این هـمه تـکـرار اباعـبـدالله

سرِ پیـری گـذرِ تو به چه جاها افتاد            وای از آن هـمــه آزار  ابـاعــبــدالله

شکر حق باد که در لحظۀ آخر ز عطش            چـشـم‌هـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله

خواهـر تو نشد ای شاه برای پسرت            در دل شـعـلـه پــرسـتـار ابـاعـبـدالله

کفـنت خار بیابان نشد و بی‌تو نرفت            دخـتـرت بـر سـر بـازار ابـاعـبـدالله

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه            با زمین خـوردنت هر بار اباعـبدالله

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش            چـشـم‌هـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حتی قلم ز شرح چنین غصّه قاصر است            قـبـر امام تـولیـتـش دست کافـر است

حـیـن قـدم زدن به امـامـت سـلام کن            کمتر بایست! زائر این خاک عابر است


ما شیـعـۀ حـلاوت یک قـال صادقـیـم            نَقل حدیث اوست که نُقـل منابر است

شـیـخ الائـمّـه، عـالـم آل محمد اوست            یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است

فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین"            بانی گریه اوست اگر روضه دایر است

در شــیــوۀ جـســارت ابـن ربـیــع ها            نسل عـلی و فاطمه بودن مـؤثر است

آتش، طنـاب، کوچه و مأمور بد دهن            دشمن چه در شکنجۀ معصوم ماهر است

بـانـوی پـا به مـاه نـدارد به خـانـه‌اش            حداقل از این جهت آسوده خاطر است

هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن            آتش بـیار شهر مـدیـنـه مـقـصّر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

نیـمه شب شـعـله به مهـمانی در می‌آید            اشـک آتـش به سـر هـیـزم تـر مـی‌آیـد

کـوچـه را دود گـرفت و وسط آتـش ها            پشت در حضرت زهرا به نظر می‌آید


روضه خوان کیست؟ امامیست که چون ابراهیم            مثل خیری ست که در دامن شر می‌آید

روضه خوان باش که درک صفحات مقتل            فـقـط از عـهـدۀ لـبـهـای تـو بـر می‌آیـد

بی وفا شهـر مدینه، بی حـیا ای بـغـداد            سوز این روضه به پابوس جگر می‌آید

گرچه عمامه نداری و عبایی هم نیست            بـه تـنـت نـور ولایـت چــقـدر مـی‌آیـد

ماه، روبـنـد بـیانـداز ببـین در دل شب            مو پـریـشان وسـط کـوچه قـمـر می‌آید

مو پریشان شدی و زجر کشیدی، آری            مو پـریـشان بـشود حوصله سر می‌آید

روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس

مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس

چه رسیده ست به حال بـدن محـترمت            و چه سنگین شده بر شانۀ تو کوه غمت

ریسـمان بر تن مهـتاب تو بی تاب شده            کوچه پر نور شده نیـمۀ شب از قدمت

تو اگـر تـنـدتـر از این بروی مـیـفـتـی            آه ای پــیـر قـبـیـلــه، آه از قَــدِّ خـمـت

مو سفـیـدی و ولیکن پـسـر فـاطـمه‌ای            مـادرت گـفـت بُـنَـیَّ بـه فـدای قــدمـت

مثل آن سینۀ سنگین شده در ظهر عطش            چقـدر سخت شده هم دم و هم بازدمت

تو چه گفتی که سزاوار مصیبت شده‌ای؟            تو چه کردی که کند قاتـل تو متّهـمت؟

بـنـویس آنـچـه که اسلام به آن وابـسته            رسـتـگـاری مـرا داده خـدا در قـلـمـت

روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس

مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

هزار مرتبه شکـر خدا که شیـعه شدیم            به سیـنـه مُـهـر ولای علی نشانه زدیم

غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتـیم            و دل به ریشۀ خـاکی چـادری بسـتـیم،


که گـفـته‌اید دو عالم گدای مادر ماست            که خلق عـالم و آدم برای مادر ماست

به لطف درس تو ما شیعه‌ایم شکر خدا            بـه زیــر دیـن شــمــائــیـم تـا ابــد آقــا

تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی            چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی

هـزار حـوزه و مـکـتب به پـا شده امّا            هـنــوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا

اگرچه این همه عالِم به حوزه‌ها هستند            هـنوز جـیره خـور سفـرۀ شما هـسـتـند

سـلام مـا به شـمـا ای سـلالـۀ پُر نـور            سـلام مـا به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور

نـشـسته‌ایم در این روضه‌ها کـنار شما            که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـمـا

چـقـدر گـریه نـوشتی به پای عـاشورا            چـقـدر روضه نـوشتی برای عـاشورا

به داغ پـیـکــر اکـبـر چـقـدر بـاریـدی            به یاد حـنـجـر اصغـر چـقـدر بـاریدی

به دست بستۀ زینب چه گریه‌ها کردی            چه گریه‌ها که به دست ز تن جدا کردی

چـقـدر حسّ عـجـیـبی حـکـایـتت دارد            چـه مـاجـرای غـریـبی شهـادتت دارد

اسـیـر داغ شـمائـیـم و سیـنه می‌کـوبیم            به سـیـنه از غـم داغ مدیـنه می‌کـوبـیم

دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه            دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه

تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند            میان خـنـده اوبـاش و این و آن بُـردند

مـیان کـوچـۀ غم ها زمـین زدنـد تو را            شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را

درست، اینکه زمین خوردی و پُر از دردی            اگـرچه پـیـر، ولی بـازهم شما مـردی

خدا کـند که دگر مادری زمین نخورد            به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد

: امتیاز

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قلبم از کـینۀ دشمن چقدر ریخت به هم            تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم

یاد بزمی‌ که بپا کرد در آن شب منصور            از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم


اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی            صورت مادرم از شعلۀ در ریخت به هم

خانه‌ام سوخت ولی سینه‌ای از میخ نسوخت            آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم

با لـگـد زد به در سـوخـتـه تا در افـتاد            میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم

دست بسـته وسط کـوچه کـشانـدنـد مرا            دیده‌ام از غم زینب شده تر، ریخت به هم

داغ های من و عمّه چه تفاوت ها داشت            وای من عمّه‌ام از تیر نظر ریخت به هم

می‌دویدم عقب مرکب و می‌سوخت دلم            بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

جگـرم سوخته از زهـر نباشد، که عدو            ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم

توصیف مظلومیت ائمه بقیه و شرح مصائب امام صادق علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است            هـوای شـعـر برای بـقـیع دلگـیـر است

نفـس کـشـیدن بین غـبارها سخت است            سرودن از حرم بی مزارها سخت است


چگـونه شعـر بـگـوید دلی که می‌گـیرد            الا بــقـیـع! چـرا شـاعـرت نـمـی‌مـیـرد

قـرار نیـست تـو را بی‌سبب بهـانه کـنم            ولـی بگـو که دلـم را کـجـا روانـه کـنم

کبوتری که در این خانه لانه داشته است            در آسـتـان رضـا آشـیـانـه داشـته است

چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است            دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است

بقیع، سـامـره و کـربلا و مشهـد نیست            در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست

بـقـیع مثـل نجـف نیست تا که مهـمانش            بـه راحـتـی بـنــشـیـنـد مـیـان ایـوانـش

ولی بقـیع، بهـشتی ست با چهار مـزار            بـقـیع مـژده سـالی‌ست بـا چهـار بـهـار

چهار مظهـر غـربتِ چهار تن مظـلـوم            چهار قـبر غـریب از چهـارده معـصوم

فـقـط میان بقـیع است این قـرار و تمام            به یک سـلام شـوی زائـر چـهـار امـام

ولی نـه، آه دلـم نـا تـمـام مـانـده هـنـوز            به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز

سلام از عمق دل دیده‌ای که پُر ابر است            به مادری که بدون حرم نه بی قبر است

اگر سلام تو آتش به سینه‌ات افـروخت            از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت

مرا ببـخـش! نـمی‌خـواهم آتـشت بـزنـم            چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم

ز هرُم شعـلۀ در یاس را که پـژمـردند            در آن هجوم علی را به ریسمان بُردند

مـیـان تـلـخـی آن صـحـنـۀ غـبـار آلـود            شکست قـامت مرد و مـدیـنه شاهد بود

از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت            که باز خاطـرۀ کوچه از خـیال گـذشت

مدیـنه هـمـدم انـدوه دودمـان عـلـی‌ست            و باز شاهد مـردی ز خانـدان علی‌ست

کـه بــاز آمــده آتـش در آســتـــانــۀ او            هزار شکر که محـسن نداشت خانۀ او

رسیـده‌انـد که از بـاغ، لالـه را بـبـرنـد            امــام صـادق هـفـتـاد سـالـه را بـبـرنـد

تصورش چقدر سخت می‌شود ای وای            بزرگ طایفه در کوچه می‌دود ای وای

مــیـان گــریــۀ آرام او بــلـنــد نـخـنــد            به دست بی‌رمقـش لااقـل طـناب مـبـند

میان سیـنـۀ او روضۀ مدیـنـه به پاست            طنین روضه‌اش از وای مادرش پیداست

عـزیز فـاطـمـه را بـی‌اراده مـی‌بـردنـد            هـمه سـواره و او را پـیـاده مـی‌بـردنـد

دوید و از نـفـس افـتاد پشت آن مرکب            دویـد و از نـفـس افـتاد گـفـت یا زیـنب

اگرچه رفت ولی قامـتـش خـمـیده نبود            به نی مقابل چـشـمش سر بـریـده نبـود

اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت            به جای جای تـنـش رد تـازیانه نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

کسی نگفت مگر پیرمرد بُردن داشت؟!            تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت؟!

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کوچه‌ها نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند            ریسمان هـا به سراپـای تنت پـیچـیـدند
در و دیـوار به آشـفـتگی‌ات لـرزیـدند            یـادگـاران سـقـیـفـه به غمت خـندیـدند


اثـر زهـر کُـشـنـده بـدنـت راحـت شـد
روضه‌ات موی سفیدی‌ست که بی‌حرمت شد

پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است            اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است

جانت از جانب منصور لعین در خطر است            صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است
بر سر شانه غـم تـلـخ عـلی می‌بـردی

خون دل ها ز غم مادر خود می‌خوردی

پیکرت آب شد از زهر ولی بی‌سر؛ نه            خانه‌ات سوخت ولی کودک تو معجر؛ نه
خواهرت بعد تو در هجمۀ یک لشکر؛ نه            عقب قـافـله جا مانـده ز تو دخـتر؟ نه
خانۀ سوخـتـه‌ات پـنجـرۀ کـربـبـلاست
روضه‌ات جلوه‌ای از خاطرۀ کرببلاست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است            صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است

بر سر شانه غـم تـلـخ عـلی می‌بـردی            بی‌امامه وسط کوچه زمین می‌خوردی

مدح و مرثیۀ امام صادق علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثمن

ای صداقت ز نـامـتـان جاری            حرف حق در کلامـتان جاری
شهدِ شیرین معـرفت با توست            مـعـرفت‌ها ز کـامـتان جـاری


در هـوای تـو می‌کـنـم پـرواز            مـرغ دلهـا به بـامـتـان جـاری

در حــریـمِ تـو مـی‌شـوم لایـق
الـســلامٌ عَـلَـیـکَ یـَـا  صــادق

زیـر پــاهـای تـو ســری دارم            بر هـمـه حُکـمِ سـروری دارم
شـدم«آقـا» از آن زمـانـی کـه            مـنـصبِ خـوبِ نـوکـری دارم
افـتـخـارم هـمـیـشـه ایـن بـاشد            مـکـتـبِ پــاکِ جـعـفـری دارم

هـرچه هـسـتم غـلامِ این بـابـم
هـمـه جا پس تـویی؛ تو اربـابم

ای کـلامت کــلامِ پـیـغــمــبـر            بـر تـو بـادا ســلامِ پـیـغـمــبـر
پـسـرِ بـاقــر الـعـلـوم هـسـتــی            گـامِ تـو جـای گـامِ پـیـغـمــبـر
«اسدالله» دیگـری «صـادق»            نَـفَــسِ تــو قــیــامِ پــیــغــبـــر

عکـسِ رخسار احـمدی هستی
گـلِ بـاغ مـحــمّــدی هــسـتــی

با تـو از بـیـن می‌رود بـدعـت            عالم از کارِ تو پُر از حـیـرت
قَـدَری مثـلِ مـرتـضی هـسـتی            قـد و بـالای تـو پُـر از هـیـبت
با نَـفـس های خود صـفـا دادی            شیـعـیـان را تو داده‌ای قـیـمت

تو مسیـحـای شیـعـیـان هـستی
زادۀ شـاهِ مــؤمـنــان هـسـتــی

تـو هـمـانـی که دلـبـری داری            بین روضه چه محشری داری
کـربـلا را تـو کـربــلا کـردی            حــالــت گــریـــه آوری داری
در دلت انـقـلابِ عـاشوراست            دیـدگـانِ ز خــون تـری داری

نوحه کردی سفارشت این است
گریه کردن صلابتِ دین است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

در حــریـمِ تـو مـی‌شـوم لایـق            الـســلا عَـلَـیـکَ یـَـا  صــادق

زی پــاهـای تـو ســری دارم            بر هـمـه حُکـمِ سـروری دارم